رضا قصه گو

در این سایت اشعاری که سروده ام و داستان هایی که از آن ها خوشم آمده را ارائه خواهم داد

تقسیم عجیب

يكشنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۶، ۰۹:۰۲ ب.ظ
صدای جر وبحث مردم  دربازار به گوش میرسید.انگارجند نفر با هم درگیر بودند و بر سر موضوع مهمی اختلاف نظر داشتند . حرف از شتروتقسیم آن 

ها بین سه نفر بود. آن سه نفرهفده شتر داشتن. شخص اول مدعی یک دوم از شتر ها بود.شخص دوم مدعی یک سوم شتر ها وسومی مدعی 

یک نهمشتر ها بود . آن ها پس از فکر بسیار و یاری جستن از افراد مختلف نتوانسته بودند شتر هارا عادلانه تقسیم کنند طبق حساب آن ها اگر قرار 
بو د به نفراول یک دوم شترهارا بدهند باید هشت ونیم شتر به او می دادند که حق دیگران  زایع می شد.دیگر در مانده شده بودند که یکی از آن ها 
گفت: «شنیده ام علی فرزند ابوطالب دارای هوش و ذکابت بسیاری است. بیایید نزد او بر ویم » آن ها نیز پزیرفتند و را هی خانه ی امام علی(علیه  
سلام)شدند. آن ها مشکلشان را برای امام نقل کردند. امام پس از شنیدن مشکل فرمودند:«آیا موافق هستید من یک شتر از مال خودم به شما بد 
هم تا مشکل را حل کنم؟»گفتند:«بله یا علی! ما موافقیم حرف توبر ما حجت است» بایک شتر امام تعداد شتر های آن ها هژده تا شد سپس امام 
یک دوم  هژده که نه تا می شد را به نفر اول دادند وشش تا که یک سوم می شد را به نفر دوم  و دو تا که یک نهم بود را به نفر سوم دادند ویک 
شتر امام با قی ماند که امام آن را برای خود برداشتند و هم به هوش ودانایی امام پی بردند.
    
  
  • رضا اعظمی راد

امام علی

تقسیم

شتر

عجیب

هوش

نظرات  (۱)

خیلی جالب و عالی بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی